چه بی اندازه می خوامت چقد زود عاشقم کردی تو از خلوت شب هام یه دنیا بغضمو کم کردی چه بی اندازه درگیر نگاه اسمونیتم چه تو خواب و چه بیداری به دنبال نشونیتم یه دنیا از تو ممنونم برای این همه شادی چه سرشارم از عطر تو تو به من زندگی دادی همه زندگی من تاریخ 16 /10 /93 برعکسش کردم دیدم عزیزم می توانه گردن خوشگلش را بالا نگه داره الهی مامان قربون اون سرت بشم نفسم ...
این ماهسان دختر عموی پارمیسا است خودش می گه که من عاشق پارمیسا هستم خیلی پارمیسا را دوست داره اینجور که تو عکس هم پیداست پارمیسا هم اون را دوست داره ماهسان همیشه برای پارمیسا ترانه دختر عمو جان را که عماد خوانده براش می خونه(تازه خدا 2 ماه یدونه نی نی به عمو حامد داده هنوز نمیدونم دخمل یا پسر یعنی بچه های عموها شدن 3 تا ) ...
بعد از 16 ساعت بیداری اولین بار که اویز تختش را دید وبا تعجب نگاه می کرد بازی با جغجغه که از اول تا اخر اون می خورد پارمیسا یه 2 هفته ای عادت که خوردن دستاش کرده بود که 10 تا انگشت را با هم می خورد الهی مامان قربون خوشگلی هات بشم عمرم ...